وقفه پنجم سه روز پیاپی طول کشید! ولی من همچنان هستم.
سه روز گذشته آنقدر بخاطر پروژه ای که دردست دارم، سرم شلوغ بود و با شب نخوابیدن ها به خودم فشار آوردم که اختیار تمام برنامه ها و زمانبندی ها از دستم در رفت. سابقه من در برنامه ریزی تابحال اینطور بوده که کارهایی که درست تخمین و برنامه ریزی نشده اند، در لحظات بحرانی چنان فشار می آورند که مجبور می شوم به سایر امور کاملا بیتوجه شوم و فقط به آن یک کار بحرانی برسم و متاسفانه این روال مثل دومینو در بقیه کارها نیز انتشار پیدا میکند. اما مهمترین دستاورد من در سال های اخیر که مشغول خودشناسی بودهام این است که به این ایرادم واقف شده ام. حالا درک بهتری از خودم دارم که باعث میشود اسیر خودسرزشگری نشوم و از آن مهمتر با دقت در جزئیات پیش از رخداد این اتفاق راههایی برای پیشگیری تدوین میکنم که مختص خودم هستند.
بعنوان نمونه امروز تصمیم گرفتم به ازای هر روز وقفه خودم را مجبور به نوشتن یک پست اضافی در روز بعد از وقفه کنم. با این روش، تمام آن گفتگوهای ذهنی که در روزهای وقفه داشته ام اما فراموش شدهاند، راه خود را برای برون ریزی پیدا میکنند. مزیت دیگر این کار شاید این باشد که نوعی بازخورد روانی هم به مرکز کنترل وقفه در ذهنم میفرستم که کار عقب مانده را بحال خودش رها نکند. باید این روش را در مورد نمازهای قضا هم بکار ببندم و در اولین فرصت نمازی که قضاشده را بخوانم!
تمایل به ایجاد تغییرات بزرگ یکباره، آفت من بوده و هست. در سال جدید برآنم که سعی کنم به تغییرات کوچک مستمر پایبند باشم و از شکستهای مسیر دلسرد نشوم. امسال سال پایداری ذهنی و استقامت روانی است. تغییرات بزرگ، هرچند سخت، هرچند دور، در راهند. من هستم!
درباره این سایت